باران تویے
يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ |
PouYa
کیستی که من ..
اینگونه به اعتماد ..
نام خود را ..
با تو می گویم .. .
کلید قلبم را ..
در دستانت می گذارم ..
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم .. .
به کنارت می نشینم ..
و سربر شانهی تو ..
اینچنین آرام ..
به خواب می روم ؟
کیستی که من ..
اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم ؟
کیستی که من ..
جز او ..
نمی بینم و نمی یابم .. .
دریای پشت کدام پنجره ای ..
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای ..
زندگی را دوباره جاری نموده ای ..
پر شور ..
زیبا ..
و ..
روان .. .
دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم ..
جان می گیرد ..
و هر لحظه تعبیری می گردد ..
ازفردایی بی پایان ..
در تبلور طلوع ماهتاب ..
باعبور ازتاریکی های سپری شده . ..
کیستی ..
ای مهربان ترین ؟
♥ :) ♥